خاطرات صادق محصولی از عملیات كركوك و فتح / اگر احمدینژاد نبود که همه ما مرده بودیم
*فارس:ابتدا درموردفعاليت هاي قبل از انقلاب خود به طور مختصر توضيح دهيد؟
*محصولي:بسم الله الرحمن الرحيم.بنده متولد 1338، از يك خانواده مذهبي دراروميه هستم . پدرم در بازار كار مي كردند ، خانواده ما هم به لحاظ مذهبي در شهرستان اروميه معروفند زيرا چند تا از مساجد قديمي كه در اروميه وجود دارد توسط پدر بزرگان و اجداد ما ساخته شده اند مانند مسجد حاجي جواد و مسجد حاج ابوطالب، تا اينكه در سال 1356 در رشته رياضي در دبيرستان فردوسي اروميه فارغ التحصيل شدم . به دليل علاقه ايي كه به رشته راه و ساختمان(مهندسي عمران فعلي) داشتم. در رشته مهندسي راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت قبول شدم. در مقطع دبيرستان به دليل مطالعه و ارتباطي كه با بعضي از دوستان مبارز داشتم توانستم با فضاي انقلابي آشنا شوم واين خلاصه مي شد به مطالعه كتابهاي ايدئولوژيك يا كتابهايي كه از مرحوم شريعتي به دستم مي رسيد و همچنين گوش كردن نوار هايي از شهيد مطهري، اما زماني كه وارد دانشگاه شدم فضاي ذهني ام كاملا دگرگون شد . دانشگاه علم و صنعت چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب جزء دانشگاه هايي است كه فضاي سياسي بسيار قويي داشت. من در كنكور سال 56 جزء سه نفر اول استان در رشته رياضي بودم به همين دليل وارد شدنم به دانشگاه علم و صنعت را خواست خدا مي دانم .
*فارس: اعضاي خانواده فعاليت هاي انقلابي انجام مي داند و يا صحبتي در مورد اوضاع سياسي كشور وعملكرد شاه صورت مي گرفت؟
*محصولي:بله، غالبا در خانواده هاي مذهبي يك همچنين جوي وجود داشت و آنها نسبت به فرهنگ حاكم بر رژيم و بي عدالتي و ظلم ها و همچنين ضديت هايي كه با اسلام و احكام آن صورت مي گرفت ناراحت بودند. با همين تفكر زماني كه به دانشگاه رفتم به صورت عملي وارد عرصه مبارزاتي شدم. پس از ورود به دانشگاه جزو كادر مركزي انجمن هاي اسلامي قرار گرفتم، كارهاي مختلفي انجام مي دادم از جمله مسئوليت اجرايي گروه كوهنوردي دانشگاه را به عهده گرفتم ، در آن زمان گروههاي مبارزاتي فعاليت زيادي در كوه داشتند.
فعاليت هاي ديگر از جمله پياده كردن نوار دفاعيات دوستان مبارز كه در دادگاههاي ژيم شاه به زندان افتاده بودند، من اين دفاعيات را پياده و تكثير ميكردم . به ياد دارم يكي از آن دوستان شخصي به نام "شهيد حاج بهرامي " بود كه خداوند ايشان را رحمت كند، او در دي ماه سال 57 در تظاهرات سرچشمه شهيد شد.
*فارس:آقاي احمدي نژاد هم جزء انجمن اسلامي بودند؟
*محصولي:يله ، در زمان ورود من به دانشگاه آقاي احمدي نژاد و از دوستاني كه شما شايد الان ايشان را بشناسيد، آقاي ثمره هاشمي و آقاي برقعي در انجمن اسلامي فعال بودند(كه در حال حاضر در دولت حضور دارند).
*فارس:اين دوستان مسئوليت خاصي داشتند؟
*محصولي:آنها جزء سران انجمن اسلامي محسوب مي شدند، به طور نمونه آقاي مجتبي ثمره هاشمي امام جماعت كل دانشگاه بودندو حتي كساني كه در انجمن اسلامي عضو نبودند و فعاليت سياسي نداشتنداما بچه مسلمان بودند، براي نماز جماعت به مسجد ميآمدند. مسجد دانشگاه هم بسيار فعال بود.
اين فعاليت ها ادامه داشت تا اينكه قضيه مقاله روزنامه اطلاعات پيش آمد. تظاهرات اوج گرفت و بعد جريان شهداي قم و تبريز و يزد و كرمان و ... ادامه پيدا كرد. دوستان براي سامان دهي اين فعاليت ها خيلي كمك ميكردند از قبيل توجيه كردن جوانان شهرستاني كه بسيار اهميت داشت. ما هم طبعا در اين قضايا و در مبارزات داخل دانشگاه حضور داشتيم.
*فارس:آيا توسط ساواك دستگير شديد؟
*محصولي: دو سه مرتبه تحت تعقيب قرارگرفتم و هر دو بار فرار كردم البته نه اينكه به اسم من را بشناسند و بدانند كه دانشجو هستم.
*فارس:فقط به عنوان كسي كه در تظاهرات شركت ميكرديد؟
*محصولي:خير، فقط مشاركت در تظاهرات نبود. ساواك رد فعالين دركارهاي ديني و سياسي را ميزدند، بعدها متوجه شدم كه من را تعقيب ميكنند. در تظاهرات هم گاهي چون براي فرار از دست ساواك راهي نداشتيم به خانه هاي مرم در اطراف دانشگاه مي رفتيم و خواهش مي كرديم كه ما راپناه دهند ،آنها هم استقبال مي كردند. اين گونه جريان ها چند مرتبه پيش آمد.
يكي از دفعات هم كه در دانشگاه تظاهرات راه انداختيم، چون گارد دانشگاه با ساواك هماهنگ بود و ارتش هم براي كمك به آنها وارد جريان شد مجبور شديم يك مدت آفتابي نشويم تا آبها از آسيب بيفتد. درتظاهرات 17 شهريور هم تقريبا تا غروب درگير بوديم، زخمي ها را به بيمارستان مي رسانديم. ما جزو كساني بودم كه ساعت شش صبح حركت كردم تا به ترافيك برخورد نكنم، همين كه آمديم سركوچه دانشگاه علم و صنعت تقاطع فرجام و خيابان خاور، آنجا متوجه شديم كه حكومت نظامي اعلام شده با اين حال سوار تاكسي شديم و به سمت ميدان شهدا حركت كرديم. در آنجا با دوستان مشغول سر و سامان دادن مردم شديم تا اينكه درگيري ها شروع شد كه خاطرات مربوط به خودش رادارد. خاطرات 17 شهريور خاطرات خيلي جالب و در عين حال تلخي است .
*فارس:يكي از آن خاطرات را تعريف مي كنيد؟
*محصولي:يكي از صحنه هايي كه به ياد دارم والبته جزو خاطرات شيرين است، يادم است در آن روز بعضي از دانشجوان طرفدارحزب توده در تظاهرات شركت كرده بودند . اما نكته قابل توجه اين بود كه تا اولين تير شليك شد همه اينها فرار كردند، يك نفراز همين افراد كه هيكل درشتي داشت اولين كسي بود كه فراركرد هر چي گفتيم بابا كجا ميريد تازه اولشه، هيچ كدام نماندند.
بعد از اين جريان نيز در تظاهرات هاي متعددي مانند قيطريه كه نماز عيد فطر را در خدمت دوستان بودم شركت مي كردم. در بعضي ازفعاليت ها آشكار و بعضي هم به صورت مخفي حضور داشتم مثل شركت دركلاس هاي ايدئولوژيك و جلسات سياسي.
*فارس:قبل از انقلاب بيشتر با چه شخصيت هاي و جريان هايي در ارتباط بوديد؟
*محصولي:شهيد باهنر دايي آقاي ثمره هاشمي بودند، ما هم براساس رفاقتي كه با آقاي هاشمي داشتيم ارتباط هايي با مرحوم باهنر پيدا كرديم. همچنين در جلسات شهيد مفتح در مسجد قبا شركت مي كرديم در حال حاضر خيلي حضور ذهن ندارم اما بعدها با شهيد بهشتي و ديگران هم مرتبط شديم.
*فارس:آقاي احمدي نژاد هم در اين جلسات شركت مي كردند؟
*محصولي:بله آقاي احمدي نژاد هم حضور داشتند. ايشان در محله نارمك تهران ساكن بودندو براي خود جلساتي جدا داشتند. الزاما به صورت مشترك همه جلسات با هم نبوديم، بعضي از جلسات مشترك بود و بعضي هم فرق ميكرد.
*فارس:درجلسات آقايان باهنر، بهشتي و مفتح،ايشان نيز حضور داشتند؟
*محصولي: ايشان با شهيد باهنر و شهيد بهشتي ارتباط داشتند. اين جلسات به صورت كلاسي نبود. مثلا فرض كنيد 2 يا 3 نفره خدمت آقايان ميرفتيم و دستور العمل دريافت مي كرديم و يا اينكه شبهاتي و يا سوالاتي بود آنها را رفع ميكرديم. ملاقات ها اين طوري نبود كه به صورت كلاسي باشد و40، 50 نفر بنشينيم و درسي داده شود البته با آقايان ديگر به اين شكل كلاسي هم بود مثل كلاس هاي تفسير كه حضور داشتيم.
بعد هم به دنبال تظاهرات دانشگاهي و تظاهرات بيرون و سامان دهي و سازمان دهي اين ها تا اينكه انقلاب به اوج خود رسيد و برگشتم شهرستان كه به دوستان در سر و سامان دادن تظاهرات كمك كنم . در اروميه اسلحه اي تهيه كردم و آن را در تظاهرات همراه خودم مي بردم تا در زمان درگيري از آن استفاده كنم.
*فارس: اسلحه را چگونه تهيه كرديد؟
*محصولي: آن زمان تهيه اسلحه امكان پذير بود. به راحتي مي شد از مناطق مرزي كردنشين اسلحه تهيه كرد، البته خطراتي هم داشت ولي به هر طريقي تهيه مي كرديم. در تظاهرات با خودم كلت حمل ميكردم.
*فارس:طرز استفاده از اسلحه را ميدانستيد؟
*محصولي: بعضي از دوستان از قبل آموزش ديده بودند همچنين برادر بزرگترم كه در حين انقلاب سرباز بودند به ما طرز استفاده از سلاح را ياد ميدادند. عده اي از دوستان نيز در خارج از كشور و لبنان آموزش ديده بودند و به ما يكسري از مقدمات جنگ چريكي را آموزش دادند. در اروميه اكثر تظاهرات به درگيري مسلحانه كشيده مي شد، حتي يك بار تانكي را جلوي مسجد اعظم آوردند و يك توپ هم به گنبد مسجد شليك شد كه بر اثر اصابت آن گنبد آسيب ديد كه مردم هم به سمت تانك هجوم بردند و راننده آن را كشتند. مردم مهاجمين را از پشت بام مسجد هدف قرار مي دادند. اغلب مردم مسلح بودند، البته منظور مبارزين است كه دشمن جرات نميكرد خيلي راحت با مردم درگير شود اين روند ادامه داشت تا انقلاب پيروز شد.
*فارس:بعد از پيروزي انقلاب چه كار كرديد؟
*محصولي:اروميه ماندم در سامان دهي اوضاع به دوستانم كمك كردم. اغلب نيروها را در كلانتري هاي شهرمستقر مي كرديم وخودمان نيز در كنار آنها مي مانديم زيرا ضد انقلاب هرشب در خيابان ها به مردم تعرض مي كردند و آنها را به گلوله مي بستند . فرماندهان شهرباني اكثر كلانتري ها را تخليه كرده بودند و ما مجبور بوديم براي ايجاد امنيت در شهر از نيروهاي شهرباني كه درجه پاييني داشتند به همراه مردم استفاده كنيم . اين همكاري در حدود دو سه هفته تا بعد از انقلاب ادامه پيدا كرد تا مقداري اوضاع آرام شد و من براي ادامه فعاليت در دانشگاه به تهران بازگشتم.
*فارس:براي اولين بار چه زماني امام را ديديد؟
*محصولي: بار اول ما در قم خدمت امام رسيديم. يادم است كه زماني كه آقاي مطهري را كه به شهادت رساندند، حضرت امام مجلس ياد بودي در مدرسه فيضه قم برپا كردند . ما نيز همراه با دوستان دانشگاه به قم رفتيم تا در اين مجلس شركت كنيم. البته صحبتهاي حضرت امام از تلويزيون هم پخش شد. بعد هم كه تشريف آوردند جماران و ما متعدد خدمت ايشان رسيديم.
*فارس:با توجه به اينكه شما در اوايل انقلاب جزو انجمن اسلامي دانشگاه بوديد، لطفا در مورد تسخير سفارت آمريكا صحبت كنيد؟
*محصولي: انجمن هاي اسلامي بعد از انقلاب بسيار فعال شد، طبيعتا انجمن اسلامي دانشگاه علم و صنعت خيلي فعال بود تا جائي كه حتي يك مرتبه مقام معظم رهبري فرمودند "دانشگاه علم و صنعت، فيضيه ي دانشگاه ها است ". يك همچنين جو مذهبي ،انقلابي و حزب اللهي بعد از انقلاب در دانشگاه حاكم شد.
انجمن هاي اسلامي دانشگاه هاي آن زمان با هم جلساتي گذاشتند و يك مجموعه اي به نام "دفتر تحكيم وحدت " را راه اندازي كردند، آن دفترتحكيم وحدت تبديل به مقر نمايندگان دانشگاه هاي مختلف شد و در آنجا تعدادي از نمايندگان دانشگاه ها حدود چهار دانشگاه بدون در جريان گذاشتن همه اعضاء و نمايندگان دانشگاه ها بحث تسخير سفارت آمريكا مطرح و تصميم گيري كردند.
*فارس:چه كسي نماينده دانشگاه علم وصنعت در دفتر تحكيم وحدت بود؟
*محصولي: در ابتدا آقاي ثمره هاشمي بودند. متاسفانه بحث تسخير سفارت آمريكا كه در دفتر تحكيم به طور عمومي مطرح نشده بود وآن چهار دانشگاه معدود نمايندگان دانشگاه هاي ديگر، از جمله دانشگاه علم وصنعت را در جريان كار قرار ندادند. يكسري مشكلات از قبيل حضور منافقين (سازمان مجاهدين خلق) كه به دنبال سوء استفاده از اين جريان بودند، به وجودآمد. جنبش مسلمانان مبارز يعني گروه پيمان به دنبال سوء استفاده از اين قضيه شد، ما مخالف اين بوديم كه ناخالصي هاي كه مشخص بودند و مي دانستيم كه آنها با انقلاب نيستند بيايند و از اين قضيه به نفع خودشان استفاده كنند و به قول معروف از اين نمد كلاهي براي خود درست كنند.
*فارس:با اصل جريان هيچ كس مخالف نبود؟
*محصولي:مخالفتي با اصل جريان نبود.
*فارس:چون مطرح ميشود كه آقاي احمدي نژاد مخالف اين كار بوده اند؟
*محصولي:اول اينكه آقاي احمدي نژاد نماينده دانشگاه علم وصنعت در دفتر تحكيم وحدت نبودند . ثانيا اصلا دانشگاه ما را در جريان كار قرار ندادند تا كسي مخالف باشد يا موافق.
*فارس:نماينده دانشگاه در آنجا ميرفتند؟
*محصولي:بله نماينده دانشگاه ها در آنجا ميرفتند و جلسات بصورت هفتگي و مستمر در ساعات مشخص تشكيل ميشد. من اصلا يادم نميآيد كه آقاي احمدي نژاد با اين قضيه مخالفت داشته باشد در اين زمينه بايد با خود ايشان صحبت كرد و چيزهائي در اين راستا امروزه مطرح مي شود. شايد براي بهره برداري سياسي امروز در مخالفت با دولت نهم مطرح مي شود.
*فارس:در بعضي از صحبت ها عنوان مي شود كه آقاي احمدي نژاد مخالف تصرف سفارت آمريكا بودند و در برابر اين طرح ، صحبت هايي را در مورد تصرف سفارت شوروي عنوان كرده اند.
*محصولي:فكر مي كنم توضيحي كه دادم روشن بود. بعد از تسخير لانه جاسوسي آنچه كه مسلم است دانشگاه ها با اصل حركت مخالفت نكردند.
مخالفت هايي بعد از انجام تسخير لانه جاسوسي عنوان شد به خاطر روال كار بود كه در آنجا صورت مي گرفت. زيرا احساس مي شد كه نبايد لانه جاسوسي به يك دكان براي گروههاي سياسي تبديل شود ولي متاسفانه اين فرصت ايجاد شد كه البته خود حضرت امام با آن مديريت عاليشان اين مساله را طوري جلو بردند كه در واقع اين گروههاي سياسي مجبور شدند كه خودشان را از اين داستان كنار بكشند و احساس كنند كه ماندن در آنجا سودي براي آنها نخواهد داشت . دقيقا يادم است كه بعد از اين قضيه منافقين ، جنبش مسلمانان مبارز و حتي بعضي از كمونيست ها ميآمدند و براي بهره برداري سياسي از اين قضيه تلاش مي كردند.البته كمونيست ها داخل لانه جاسوسي نميرفتند اما درجلوي در لانه بعضا حضور پيدا ميكردند، چون ما توده اي هاي دانشگاه خودمان را مي شناختيم و مي ديديم كه طرفداران پيكار، راه كارگر و ...در جلوي لانه حضور پيدا مي كردند.
*فارس:خود شما روز تسخير لانه جاسوسي در آنجا حضور داشتيد؟
*محصولي:خير من نبودم.
*فارس:اطلاع داريدآقاي احمدي نژاد حضور داشتند يا خير؟
*محصولي: خير، فكر نمي كنم كه ايشان هم اطلاعي از ماجرا داشتند.
*فارس:در مورد روند ايجادانقلاب فرهنگي وبروز اختلافات ،لطفا توضيحاتي بفرمائيد.
*محصولي:در واقع بروز اختلافات از همان انقلاب فرهنگي بود. آن هم به اين صورت بودكه بعضي از دانشجويان دفتر تحكيم لانه جاسوسي را به عنوان يك دكان ميدانستند كه بايد حفظ شود و مخالف حركتي بنام انقلاب فرهنگي بودند .
در آن شرايطي كه ضد انقلاب ميرفت در گنبد ، بلوچستان و... در اهواز به عنوان خلق عرب، در كردستان به عنوان خلق كرد، در گنبد به اسم خلق تركمن بر عليه نظام و انقلاب كه هنوز كاملا تثبيت نشده بود ميجنگيد و بعد براي درمانش از امكانات بهداري دانشگاه استفاده ميكرد، از اتاق هاي دانشگاه به عنوان ستادش استفاده ميكرد يعني جو سياسي اين چنين بودكه دانشگاه يك مامني براي گروه هاي مخالف انقلاب شده بود كه به راحتي ميآمدند و ميرفتند و سلاح ميآوردند . زماني كه انقلاب فرهنگي صورت گرفت از دفاتر اين گروهها و طرفداران مجاهدين خلق يعني منافقين در دانشگاه ها كلي اسلحه پيدا شد، از آن طرف هم سيستم آموزشي دانشگاه هيچ تغييري نكرده بود. همان روش آموزش غربي با كتاب ها، مباني و همان متون.
مخصوصا در خصوص علوم انساني، و اينها به همان سبك خود باقي مانده بود. طبيعتا بايد در مورد فرهنگ هم انقلابي صورت ميگرفت تا در واقع محصول دانشگاه در خدمت انقلاب باشد نه در خدمت غرب، زيرا قبل از انقلاب قرار بود اين سيستم كسي را پرورش دهد كه در خدمت آن نظامي كه غرب تعريف كرده و يا شاه تعريف كرده بود باشد. طبيعتا خيلي تغييرات لازم بود، وقتي بحث انقلاب فرهنگي مطرح شد نمايندگان بعضي از دانشگاهها مخالف و بعضي از دانشگاه ها موافق بودند.
*فارس: تزانقلاب فرهنگي از دانشگاه علم و صنعت بود؟
*محصولي: تز اصلي آن بله.
*فارس: ارائه دهنده اين تز شخص خاصي بود؟
*محصولي: خير، شوراي انجمن بود. آن چيزي كه من يادم است كل دوستان يكي از دلواپسي هايشان اين بود كه بالاخره چه كار ميشود كرد. هر روز اين قضيه تشديد ميشد و عرصه براي بچه هاي طرفدار انقلاب تنگ تر ميشد و روز به روز هم قضايا به شكلي پيش ميرفت كه در واقع گروه هاي مخالف انقلاب دائما به اسم يك حزب جديد ميآمدند و از دانشگاه به عنوان مركز ستادشان اتاق يا سالن ميگرفتند و اين داشت به صورت قانون مي شد. يك قانون نا نوشته كه هر كسي يك حزب اعلام كرد ميتواند يك دفتر از دانشگاه بگيرد و همين طور بدون هيچ كنترلي پيش ميرفتند.
يعني يك نوع حاكميت گروهها بر دانشگاهها بود، نه حاكميت انقلاب بر دانشگاه ها. براي اينكه اين حاكميت تغيير كند و به حاكميت انقلاب بر دانشگاه تبديل شود، مستلزم اين بود كه يك توقفي در وضعيت موجود ايجاد شود تا از يك طرف ، به لحاظ آموزشي كه عرض كردم تمام متون ، سيستم و روش ها، با آن محورهايي كه آنها دنبال مي كردند تغيير كند و از طرف ديگر به دنبال اين بوديم كه يك جو مناسب براي كار آموزشي پيش آيد، يعني دانشگاه از حالت سياست زده صرف و آن هم مركزي بر عليه انقلاب نه در جهت انقلاب، تبديل شود به يك مركز آموزشي در خدمت انقلاب. مگر اصلا رسالت دانشگاه غير از اين است؟ سياست بازي هاي مخالف نظام آن هم از نوع مسلحانه اش يعني چريكي هاي فدايي مسلحانه با نظام ميجنگيدند، منافقين مسلحانه ميجنگيدند، خلق تركمن، خلق عرب، خلق فلان و... اينها مردم تركمن و مردم عرب كه نبودند، اينها گروهك هايي بودند كه با سوء استفاده از عنوان خلق تركمن و خلق عرب و خلق بلوچ و خلق كرد، بر عليه نظام جنگ ميكردند و در دانشگاه هم كه ميآ مدند و كار سياسي، عملياتي و حتي پشتيباني درماني خودشان را مي كردندو از امكانات دانشگاه استفاده مي بردند.
خوب هر عقل سليمي اجازه اين بهره برداري را نميدهد و اگر خود دانشجوهاي انقلابي به فكر نباشند، چه كسي بايد كاري انجام دهد؟ متاسفانه اين موضوع را بعضي از دوستان دفتر تحكيم كه بيشتر فكر ميكردند كه اين لانه جاسوسي ميبايست به صورت مركزي براي ادامه كار سياسي آنها ادامه داشته باشد حاضر نميشدند بپذيرند و با انقلاب فرهنگي مخالفت مي كردند.
علت اين مخالفت ها براي ما روشن بود، آنها فكر ميكردند كه با راه اندازي اين تز كه يك حركت انقلابي و دانشجويي جديد به نام انقلاب فرهنگي بود، ديگر دكان لانه جاسوسي بسته خواهدشد. زيرا بهره برداري سياسي از آن مي شد . انقلاب فرهنگي در واقع نه تنها معارض حركت تسخير لانه جاسوسي نبود بلكه مكمل آن هم محسوب مي شد .
آن نتيجه اي را كه انقلاب و امت ميخواست از تسخير لانه جاسوسي گرفته شده بود، اما بقيه گروه ها وشخصيت ها داشتند سوء استفاده شخصي ميكردند و طبيعي است زماني كه قضيه انقلاب فرهنگي مطرح شد مخالفت هايي صورت گرفت و هر چقدر صحبت كرديم نتوانستيم اجماع را بدست آوريم و در آخر زماني كه نتيجه گرفته نشد، دوستان دانشگاه هاي مختلف با هم تماس گرفتند و اينگونه يادم است كه گفتند اگر شما شروع كنيد ما به دنبال شما ميآئيم و اين كار را شروع كرديم و دانشگاه هاي ديگر هم يكي پس از ديگري به انقلاب فرهنگي پيوستند.
*فارس:با امام در مورد انقلاب فرهنگي صحبتي شد؟
*محصولي:با امام صحبت نشد ولي با ياران امام كه از تصميم گيرهاي اصلي نظام بودند، مانند شهيد بهشتي، شهيد باهنر صحبت شد و آنها بسيار موافق بودند.
*فارس:با مقام معظم رهبري در اين زمينه صحبت شد ؟
*محصولي: يادم نيست. اما ايشان در جريان قرار گرفتند كه يك همچنين كاري صورت بگيرد، اما اينكه برويم و نظر ايشان را استعلام كنيم يادم نميآيد. شايد دوستان ديگر اين كار را كرده باشند اما يادم هست كه شهيد بهشتي و شهيد باهنر در جريان كار قرار گرفتند و اين كار را تائيد كردند.
*فارس: دربعضي گفته ها ادعا مي شود كه با بيت امام در قم خيلي تماس گرفته شد اما امام در اين زمينه پاسخي ندادند، با حاج احمد آقا مذاكره شد كه ايشان به امام بگويند، ميخواستم بدانم كه آيا اين صحبت ها صحت دارد؟
*محصولي: در حال حاضر من چيزي در ذهنم نيست شايد اگر از آقاي ثمره هاشمي و احمدي نژاد و ديگر دوستان سوال شود نتيجه را بهتر بتوانند مطرح كنند زيرا آنها مسئوليت هماهنگي با ديگران رابر عهده داشتند.حداقل مطلبي كه يادم است، اين امت كه آن زمان با شهيد با هنر و شهيد بهشتي صحبت شد و خيلي از آقايان آمدند دانشگاه و در مورد ضرورت چنين كاري سخنراني كردند از جمله آنها شهيد بهشتي بود كه من عكس آن سخنراني را دارم . حدود 500 الي 600 نفر در سالن شهيد ملك پور دانشگاه علم و صنعت جمع شدند كه شهيد بهشتي در پشت ميزي نشسته اند و در كنار ايشان بنده ، شهيد مختاري و آقاي ثمري هاشمي قرار گرفته ايم كه شهيد بهشتي در مورد اهميت اين حركت سخنراني كردند و نوار آن نيز در انجمن اسلامي دانشگاه موجودبود.
*فارس: آيا با شخصيت هاي ديگري در اين زمينه مذاكره شد؟
*محصولي:بله، با افراد زيادي صحبت كرديم. حتي به ياد دارم كه آقاي هاشمي رفسنجاني هم آمدند و در دانشگاه علم و صنعت صحبت كردند. بطور كلي حركت انقلاب فرهنگي يكي از بزرگترين خدماتي بود كه به انقلاب اسلامي شد. نيروهاي انقلاب از درگيري با گروهك هاي مخالف انقلاب كه در دانشگاه حضور داشتند دچار فرسايش شده بودند و حركت انقلاب فرهنگي باعث آزاد شدن اين نيروها شد و آنها توانستند به راحتي روانه جبهه هاي جنگ شوند. طبيعي بود اثراتي كه انقلاب فرهنگي داشت در مدت بسيار كمي خود را نشان داد زيرا در جبهه هاي جنگ مشاهده مي كرديم اصلي ترين نيروهايي كه جنگ را اداره ميكنند همين نيروهاي انقلابي، متدين و حزب اللهي در دانشگاه ها بودند كه با فراغ بال به ميدان هاي نبرد رفته بودند.
بستن دفاتر گروهك هاي ضد انقلاب و گرفتن اين امكان از آنها و همچنين ايجاد زمينه مناسب براي طراحي آموزشي متناسب با انقلاب و نظام، مسئله ي بود كه بعدها خود حضرت امام در تشكيل شوراي انقلاب فرهنگي برآن تاكيد داشتند و اين در واقع مهر تائيدي بود بر اينكه اين حركت يك حركت درست است و اهدافي كه دنبال مي شد، اهدافي است كه حضرت امام تائيد ميكردند. زيرا امام با كسي شوخي نداشت و اگر عملكرد ما مورد پسند امام نبود ايشان قطعا اعلام مي كردند وميسر شدن اين حركت امكان پذير نبود .حضرت امام تمام فعاليت ها و جريانات را رصد و دنبال ميكردند.
حضرت امام از دانشگاه ها خيلي انتظار داشتند و در واقع شايد بتوان گفت اصلي ترين بار آينده انقلاب را روي دانشگاه ها و حوزه ها ميديدند و اين را بارها در سخنراني هايشان فرمودند و در واقع بيانشان اين بود كه محصولي كه از اين دانشگاه ها در ميآيد بايد با انقلاب و اسلام سازگاري داشته باشد و بتواند اين نظام را به پيش ببرد.
*فارس:چه زماني وارد سپاه شديد؟
*محصولي: زماني كه انقلاب فرهنگي صورت گرفت بسياري از پتانسيل هاي موجود در دانشگاه ها آزاد شد و به همين دليل زماني آيت الله مهدوي كني كه در آن زمان وزير كشور بودند به ما و جمعي از دوستان پيشنهاد دادند و گفتند: شما بيائيد و مسئوليت يك استان را بر عهده بگيرد. زيرا در آن زمان اكثرا نيروهاي بني صدر بر فضاي اداره جامعه حاكم بودند و همين اين موضوع باعث ايجاد مشكلاتي شده بود.
بعد از انقلاب بيشتر استان ها در اختيار نيروهاي نهضت آزادي و طرفداران بني صدر بود، لذا از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت گروه هايي تشكيل داديم و مسئو ليت هاي متفاوتي در تمام نقاط كشور بر عهده گرفتيم كه آن زمان بنده به عنوان فرماندار اروميه انتخاب شدم.
*فارس:به ياد داريد دوستانتان چه سمت هاي پيدا كردند؟
*محصولي:آقاي احمدينژاد به ماكو رفتند، آقاي ثمره هاشمي به عنوان معاون استاندارآذربايجان غربي در مرداد 59 حكم گرفتند. بعضي از دوستان هم دانشگاهي ما به آذربايجان غربي آمدند و تقريبا يك ماه شايد هم بيشتر حدود 20 - 30 نفر از دوستان با خانواده خود منزل ما بودند. من فرمانداراروميه بودم تا اينكه موضوع پاكسازي مناطق مرزي و آلوده به ضد انقلاب كه در مناطق كردنشين قرار داشتند پيش آمد و من به عنوان معاون سياسي استانداري انتخاب شدم.
*فارس:آن زمان درگيري هم داشتيد و شما در درگيريها شركت ميكرديد؟
*محصولي:بله، بالطبع هم در زماني كه فرماندار بودم به همراه بچههاي سپاه در درگيري ها شركت مي كردم و هم زماني كه معاونت سياسي استانداري بودم . آذربايجان غربي تنها استاني بود كه براي معاونت سياسي آن فعاليت نظامي هم تعريف كرده بودند كه كار من آن موقع در معاونت، كار سياسي، نظامي بود. هماهنگ كردن سپاه و ارتش از طرف دولت يكي از مهم ترين وظايف من در آن سمت بود، زيرا عمليات هاي مشتركي انجام ميگرفت . نماينده ارتش آن زمان شهيد صياد شيرازي بود كه رفاقت و آشنائي ما هم از آنجا شروع شد و بعد هم در جبههها ادامه داشت و فرمانده سپاه اروميه هم آن زمان آقاي حسين علائي بود.
پس از تصميم سپاه براي تشكيل ستاد مناطق ده گانه ، جهت فرماندهي سپاه منطقه 5 شامل: استان هاي آذربايجان شرقي و غربي ،اردبيل بررسي كردند وبنده را به عنوان فرمانده سپاه منطقه 5 انتخاب كردند در ابتدا من نپذيرفتم و به يادم دارم كه 2 ماه حكم من را براي اين سمت زده بودند و من نمي پذيرفتنم و ميگفتم شما يك نفر را فرمانده بگذاريد من كمكشان ميكنم، من حاضرم بيايم ولي فرمانده نباشم كه نپذيرفتند و حكم فرماندهي منطقه 5 را براي من صادر كردند و من از معاونت استانداري مستقيم به سپاه رفتم و فرماندهي سپاه منطقه پنج را به عهده گرفتم.
*فارس:آقاي احمدينژاد هم وارد سپاه شدند؟
*محصولي:درآن زمان خير، فقط ايشان از فرمانداري ماكو به فرمانداري خوي منتقل شدند.
*فارس:در اين زمان جنگ شروع شده بود؟
*محصولي:بله، در واقع چون جنگ شروع شده بود برنامه ما اين بود كه به استان ها برويم و به سامان دادن اوضاع كمك كنيم و آن زمان به خاطر نياز جنگ و سپاه كه در واقع الويت به حضور در سپاه بود حاضر شدم به آنجا بروم .
از مهمترين كارهاي ما پاكسازي مناطق كرد نشين همچون اروميه ، خوي، ماكو ، مهاباد، پيرانشهر ، سردشت و بوكان و در كنار آن راهاندازي لشكر عاشورا به عنوان ماموريت منطقه 5 بود كه در آن زمان برادرمان مهدي باكري را از بچههاي اروميه به عنوان فرمانده لشكر عاشورا معرفي كرديم.
*فارس: از قبل با مهدي باكري آشنايي داشتيد؟
*محصولي:بله با مرحوم مهدي وقتي كه فرماندار اروميه بودم همكاري ميكرديم. در سپاه اروميه يكسري مشكلاتي پيش آمده بود كه همكاري و آشنايي من با شهيد باكري از آن زمان آغاز شد. قبل از اينكه به سپاه منطقه 5 بروم از طرف سپاه مركز ماموريت پيدا كردم تا نيروهاي خوب منطقه را شناسايي كرده و كمك كنيم تا نيروهاي ضد ولايت فقيه تصفيه شوند . من اين كار را كردم منتهي اين كار درزمان فرمانداري من صورت گرفت و يكسري نيروها از استان خودمان را به سپاه اروميه فرستاديم كه از جمله آن نيروها اخوي خودم آقاي اسماعيل محصولي معاون آقاي برقعي ، آقاي فتاح كه وزير نيرو ، سردار مجرد معاون فرماندهي ناجا بودند.
بنابراين ضرورت داشت كه نيروهاي انقلاب به سپاه بروند، زيرا يكسري افراد نفوذي در سپاه وجود داشتند و كارشكني مي كردند وبايد آنها تصفيه مي شدند.
لذا من با توجه به شناختي كه از يكسري افراد داشتم آنها را به همكاري دعوت كردم از جمله شهيد مهدي اميني كه مسئوليت شركتي از بنياد مستضعفان را برعهده داشتند و بعد از ورود به سپاه مسئول عمليات سپاه اروميه راعهده دار شدند. شهيد مهدي باكري نيز چون از ابتدا
علاقمند به كارهاي عملياتي بود بيشتر در پاكسازي مناطق مرزي عمل مي كردند و بعدها پس از شهادت آقاي اميني در عمليات دارلك مهاباد ، مسئوليت عمليات سپاه اروميه را عهده دار شدند.
از عمليات دارلك يك خاطره زيبا دارم ،ياد مي آيد كه با ماشين سيمرغ پر از مهمات اشتباهي وارد يك روستاي پاكسازي نشده شديم. در حال گذر متوجه شديم كه مردم با سلاح كلاشينكف دارند هاج و واج ما را نگاه مي كنند ما هم حيرت زده به آنها خيره شده بوديم در يك لحظه متوجه شدم راه را اشتباهي آمده ايم به شهيد اميني گفتم: زود دور بزن وبرگرد در همين حين آنها متوجه اشتباه ما شدند و شروع به تيراندازي كردند كه خوشبختانه به ماشين اصابت نكرد وگرنه با آن همه مهمات معلوم نبود چه اتفاقي خواهد افتاد.
من در سپاه منطقه پنج، 3مامويت داشتم كه عبارت بود از 1- راه اندازي وساماندهي ستادها و نواحي مختلف سپاه در منطقه 2- راه اندازي لشكرعاشورا كه آن زمان قرار براين بود تا هر منطقه براي خود لشكري ايجاد كند و 3- پاكسازي مناطق مرزي از وجود ضد انقلاب .
به ياد دارم كه اين 3 ماموريت با موفقيت كامل انجام شد و حتي فرمانده كل سپاه وقت ، منطقه ما به عنوان نمونه جهت تشكيل سپاه و سروسامان دادن اوضاع معرفي كرد.
*فارس: اگر موافق باشيد به عمليات كركوك بپرداريم، اين عمليات در همان زمان كه فرمانده سپاه منطقه 5 بوديد انجام شد؟
*محصولي: خير. فرماندهي وقت سپاه پس از مشاهده موفقيت ما در سپاه منطقه پنج از من خواست كه معاونت تحقيق و بازرسي كل سپاه را بر عهده بگيرم. در آن زمان مجلس ساختار جديد سپاه را تصويب كرده بود و قسمتي را جهت نظارت پيش بيني كرد با اصرار مسئوليت دفتر تحقيق و بازرسي سپاه را كه نظارت بر عملكرد كل سپاه بود پذيرفتيم. در اينجا هم مانند سپاه منطقه پنج كار سختي در پيش داشتم ، زيرا اين دفتر تازه كار خود را شروع كرده بود و براي استقرار و پيش رفتن كارهاي آن موانع بسيار سختي را پشت سر گذرانديم .
البته من عليرغم به اينكه كارهاي ستادي انجام مي دادم اما بيشتر علاقمند بودم تا در كارهاي عملياتي و جبهه شركت كنم به همين دليل به فرمانده كل سپاه هر چقدر اصرار كردم به جاي كار ستادي ، كار عملياتي كنم اما به خاطر نياز به كار ستادي موافقت نكردند.البته زماني كه درسپاه منطقه پنج حضور داشتم در عمليات هايي مانند فتحالمبين، بيت المقدس و رمضان شركت كردم.
*فارس : زماني كه به فرماندهي سپاه منطقه پنج رسيديد آيا با وجود مسئوليتتان باز هم در عمليات ها شركت مي كرديد؟
*محصولي:بله. زماني كه فرمانده سپاه منطقه پنج بودم در عمليات ها هم شركت مي كردم و بيشتر در قرارگاههائي كه لشكرها را اداره ميكردند حضور داشتيم.در فتحالمبين در قرارگاه نصر كه شهيد غلامحسين افشردي معروف به حسن باقري فرمانده اين قرارگاه بود حضور داشتيم، در آن قرارگاه شهيد بروجردي، شهيد زينالدين ، حجةالاسلام علوي فرمانده منطقه چهارم خراسان و بنده حضور داشتيم.
به ياد دارم كه من وشهيد بروجردي براي رصد اوضاع منطقه به بالاي تپه اي كه ديدگاه خوبي داشت رفتيم. زيرا در تپه هاي علي گره زرد، قرارگاه فجر دچار مشكل شده بود و احتياج به كمك داشت كه همين قرار گاه نصر از پشت به اين تپه ها نزديك شد و توانست آن را فتح كند. درهمين عمليات براثر اصابت گلوله توپ از ناحيه پا زخمي و به بيمارستان منتقل شدم كه از خاطرات خوب وفراموش نشدني من است كه در همين عمليات فتح المبين در منطقه عملياتي بودم كه دخترم متولد شد، در عمليات كركوك هم كه بودم همين اتفاق تكرار شد و اين مرتبه پسرم به دنيا آمد.
به غير ازفتحالمبين، در بيتالمقدس و رمضان و... حضور داشتم . در زمان مسئوليتم در دفتر بازرسي هم در برخي مواقع عمليات و حمله به منطقه مي رفتم مثلا آقاي رضايي فرمانده سپاه ميگفت برويد و ببينيد وضع فلان محور چگونه است، البته لشكرها گزارش ميدادند ولي به خاطر اينكه خود فرمانده بيشتر در جريان ماوقع باشد ميرفتيم در صحنه درگيري و اوضاع را از نزديك رصد مي كرديم وگزارش مي داديم.
تا اينكه در سال 64 سپاه به اين نتيجه رسيد كه ستادي براي عمليات هاي نامنظم ساماندهي كند تا بتواند در كنار عمليات هاي منظم براساس آن پتانسيل بالايي كه از نيروهاي خود سراغ داشت در عمليات نامنظم هم استفاده كند. البته قبلا هم عمليات نامنظم انجام مي شد اما خيلي محدود و به صورت گروهي ولي اين كه تيپ يا گردان عمليات نامنظم داشته باشد، اين گونه نبود و اولين تيپ جنگ هاي نامنظم تحت عنوان تيپ 55 ويژه پاسداران تشكيل شد.
*فارس:چگونه تيپ ويژه پاسداران شكل گرفت و ماموريت اصلي آن چه بود؟
*محصولي: زمان شروع كار تيپ پاسدارن تنها با يك موتورسيكلت و يك واحد آپارتمان در كرمانشاه در اختيار من بود كه بعد از موافقت باتشكيل اين تيپ به قرارگاه رمضان كه فرماندهي آن را سردار ذوالقدر برعهده داشت رفتيم.
يكي از اهداف تشكيل تيپ پاسدارن انجام عمليات كركوك بود براي همين هم نيروهايي را در پادگان غدير اصفهان و شهرهاي ديگر آموزش داديم. در آن زمان هر تيپ مخصوص به استان خاصي بود اما اين تيپ به هيچ استان خاصي وابسته نبود به همين دليل براي انتخاب افراد بايد دقت لازم اعمال مي شد.براي همين افرادي كه قبلا با من در مكان هاي مختلف كار كرده بودند را به همكاري دعوت كردم. فضاي اين تيپ هم فضاي نسبتا فرهنگي عالي داشت به اين دليل كه اكثر افراد تشكيل دهنده آن دانشگاهيان و طلبهها بودند لذا براي قشري از رزمندهها جاذبه خاصي داشت كه به اين تيپ بيايند. به طور مثال طلبههاي مدرسه شهيد مطهري، دانشگاه امام صادق در آنجا خيلي بودند و اين برميگشت به اينكه اغلب آن دوستاني كه حضور داشتند از دانشگاه آمده بودند.
*فارس:شما خودتان اين سياست را اعمال ميكرديد كه چنين افرادي حضور داشته باشند يا خير اين جمع اتفاقي تشكيل شده بود؟
*محصولي:به صورت اتفاقي كه نمي شود گفت اما تنها به خاطر شخص خود من هم نبود ، بيشتر به دليل وجود افرادي كه در آنجا حضور داشتند چنين اتفاقي رخ داد به طور مثال آقاي فتاح( وزير نيرو) كه دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف بود، به خاطر اينكه با من دوست و آشنا بود به اين تيپ آمد و يا شهيد عاصمي مسئول تخريب تيپ پاسداران كه اهل كاشمر بود از قبل مسئول تخريب قرارگاه كربلا بود اما به خاطر اين جو فرهنگي و عمليات كركوك به تيپ پاسداران منتقل شد. بسياري از رزمندگان حاضر در تيپ افرادي بودن كه اسم وجايگاه قرارگاه برايشان مطرح نبود و بيشتر به دنبال جايي مي گشتند كه بتوانند در سخت ترين عمليات ها بيشترين كمك را بكنند.
بعدها نيز تيپ 55 با ادغام با تيپ ديگر به لشكر شش ويژه پاسداران تغيير نام داد و در واقع از جمله لشكرهايي بود كه از همان زمان نسبت به مقام معظم رهبري اردات خاصي داشتند . به طوري كه شايد بتوان گفت جزء معدود لشكرهايي بود كه در دوران رياست جمهوري حضرت آقا خدمت ايشان رسيدند كه خبر اين حضور در صحنه اول روزنامه رسالت چاپ شد.
به طور كلي چون اين لشكر به هيچ استاني وابسته نبود، تامين امكانات از لحاظ نيرو و منابع مالي اداره آن بسيار سخت بود و از جمله اشخاصي كه به لشكر كمك مي كرد شخص حضرت آقا بود كه بيشتر آن را ازمحل كمك هاي مردمي براي ما تامين مي كردند. در آن زمان بودجه اي كه سپاه به لشكر مي داد ماهانه سيصد و هشتاد هزار تومان بود كه هزينه مصرف آب لشكر هم نميشد. البته مشكلات مادي را اغلب لشكرها تا حدودي داشتند و لذا مقداري از وقت من صرف تامين مالي لشكر مي شد اما همين لشكر با امكاناتي كه در ابتدا گفتم ، كه با يك موتور سيكلت شروع كرديم در زمان تحويل آن در پايان جنگ حدود هزارخودرو از قبيل سواري،وانت، كمپرسي، ....در اختيار داشت كه بيشتر آن هم غنيمتي بود.
*فارس: طراحي عمليات كركوك چگونه صورت گرفت؟
*محصولي:طرح اوليه اين عمليات متعلق به قرارگاه رمضان بود كه بعدها به لشكر پاسداران ابلاغ شد. شروع اين عمليات مستلزم شناسايي هاي دقيق بود كه لشكر گروههاي اطلاعات عمليات راهاندازي و به داخل عراق فرستاد. فاصله كركوك تا مرزهاي ايران به صورت هوايي حدود150 كيلومتر است كه اگر به خواهيم از طريق زميني حساب بكنيم حدود1000 كيلومتر فاصله وجود داشت زيرا براي رسيدن به كركوك بايد از كوههاي سر به فلك كشيده قنديل و گردنه هاي پر پيچ و خم كه دشمن اصلا فكر عبور هيچ كس از آن را نمي كرد مي گذشتيم . براي اينكه عمليات موفقيت آميز صورت بگير نياز بود تا ارتياطي با گروههاي معارض كرد كه حزب دموكرات كردستان( بارزاني) و اتحاديه ميهني كردستان به رهبري آقاي جلال طالباني بود صورت بگيرد.
*فارس: رمز عمليات چه بود؟
*محصولي: «يا زينب سلام الله عليها» بود.
*فارس:اين ارتباط ها چگونه برقرار مي شد؟
*محصولي: بيشتر به صورت عمليات هاي مشترك بود كه قبل از آن جلسات مشتركي برقرار مي شد و عمليات طراحي مي گشت و به طور كلي محل استقرار ما در كنار مقر اين نيروها قرار داشت وحتي مدتي محل استقرار خود من در مكاني به نام ياغ سمر در كنار مقر جلال طالباني بود كه جلسات مشتركي جهت هماهنگي نيروها برگزار مي شد. اين همكاري قوي و مشترك ادامه دار بود.
تاسيسات نفتي كركوك در بين دو محور اصلي كه ارتفاعات دوملان و جبل بور و جمبور قرار گرفته بود به همين دليل براي انجام اين عمليات بايد از كمك نيروهاي كرد محلي استفاده مي كرديم.
*فارس:تعداد نيروهايي كه در اين عمليات استفاده شد چقدر بود؟
*محصولي:يگان ما حدود 400 نفر را وارد خاك عراق كرد كه اين تعداد يك رقم بيسابقه ي بود زيرا تا آن زمان تنها گروههاي 10 و 20 نفره براي شناسايي وارد عراق شده بودند اما ورورد اين تعداد افراد به خاك عراق يك كار خطرناكي بود.
بعد از ورود به عراق و عبور از مناطق پر پيچ وخم وكوهستاني به منطقه تحت نفوذ جلال طالباني در كردستان عراق رسيديم و در داخل خانهها مستقر شديم .آن منطقه آزاد بود و رژيم بعث به دليل كوهستاني بودن به صورت زميني نميتوانست وارد شود ،تنها بصورت هوايي بمباران مي شد. بعد از استقرار كامل نيروها خود را براي مرحله بعدي عمليات آماده كرديم از آن تعداد نيروها يكسري رابه عنوان نيروي پشتيبان نگه داشتيم و بقيه را وارد عمليات كرديم.
لشكر6 ويژه پاسداران در محور اصلي عمليات كه من هم حضور داشتم در دوملان وارد عمل شد. بيشتر كارهاي شناسايي را اطلاعات عمليات لشكر پاسداران كه مسئوليت آن با آقاي راحمي كه در حال حاضر مسئوليت ايثارگران وزارت دفاع را دارند، برعهده داشت. يكسري از نيروهاي كه در قسمت دوملان جهت كار اطلاعات استفاده شد از بچههاي تخريب چي بودن تا بتوانند با منطقه كا ملا آشنا شوند و مسير هاي كه مي توان از طريق آن به پالايشگاه و تاسيسات آن نفوذ كرد را شناسايي كنند. در محور جبل جامبو هم نيروهايي ازتيپ هوابرد سپاه پاسداران با راهنمايي نيروهاي اطلاعات عمليات لشكر6 عمليات كردند.
*فارس: هدف عمليات تنها پالايشگاه كركوك بود؟
*محصولي: تنها پالايشگاه نبود بلكه علاوه بر آن انهدام تاسيسات گسترده و عظيم نفتي مستقر در منطقه بايگور (بابا گورگور) و دملان و جبل بور و جمبور شامل چاه هاي نفتي و ايستگاه پمپاژ به خطوط لوله نفتي و تاسيسات تفكيك و گاز و از اهداف عمليات بود همچنين انهدام قرارگاه سپاه هشتم و قرارگاه سپاه يكم عراق مستقر در گركوك، پادكان دارامان، مركز استراق سمع و جاسوسي، مركز تلويزيون و سازمان امنيت، پايگاه موشكي، مقر منافقين و ضد انقلابيون فراري، پايگاههاي دشمن مستقر در روي ارتفاعات دملان و نيروگاه حرارتي برق كركوك جزو اهداف اين عمليات بزرگ بود.
پس از مشورت با فرماندهان قرارگاه تاكتيكي قرارگاه رمضان (كاك صالحي و كاك رحيمي) به اين نتيجه رسيده شد كه پس از درگيري و تصرف پايگاههاي دشمن در روي ارتفاعات دملان، ادوات نظامي را مستقر كرده و به داخل تاسيسات نفوذ نكنيم و با استفاده از ميني كاتيوشا ، خمپاره 120 ، خمپاره 81 و خمپاره60 و دوشكا و سلاحهاي ديگر بر تاسيسات و اهداف موردنظر اجراي آتش بكنيم. البته از طرف مقابل هم دشمن بر روي ما اجراي آتش نمود ولي فقط دو نفر از ما زخمي شد و يكي از نيروهاي پيش مرگ كرد اتحاديه ميهني كشته شد.
*فارس:فيلم سينمايي كه در مورد عمليات كركوك ساخته شده به گونه ايي ديگر نشان مي دهد؟
*محصولي:اين فيلم متاسفانه خيلي متناسب با عمليات انجام شده نيست .البته در مورد نحوه اجراي اين عمليات من با شما صحبتي نكردم . در ابتداي طراحي اين عمليات قرار بر اين بود كه نيروها وارد پالايشگاه بشوند وعمل كنند منتهي در لحظه آخر فرماندهي قرارگاه و سپاه تصميمشان عوض شد و گفتند كه بايد در خارج از پالايشگاه با دشمن درگير شويد اما ما كه عمل كننده بوديم قبول نداشتيم و نظر بر حضور در داخل تاسيسات و انهدام از طريق تخريب داشتيم اما آنها به عنوان فرمانده مصلحت ديدند كه وارد پالايشگاه نشويم.
برداشت آنها اين بود كه اگر هر چقدر هم آنجا را منهدم كنيم اما جنازهاي جا بگذاريم شيريني عمليات از بين خواهد رفت براي اينكه اين حركت يك عمليات نامنظم بود. فرماندهان نظرشان اين بود همين كه نيروهاي تا آن عمق از خاك عراق نفوذ كرده اند خود يك پيروزي بزرگ محسوب مي شود البته اين حرف موضوع مهمي بود .
اين عمليات بازتاب بسيار گسترده اي هم داشت زيرا فقط اگر 400 نيرو وارد خاك عراق مي شد و هركدام از آنها تنها يك تير هوائي مي زدندو برمي گشتند و همين كه نشان دهند كه در منطقه حضور داشته اندخود يك پيروزي بزرگ محسوب مي شد. بعد از بازگشت به ايران براي دادن گزارش عمليات خدمت حضرت آقا كه آن زمان رئيس جمهور بودند و هم آقاي هاشمي كه رياست مجلس را برعهده داشتن رسيديم ، هر دو اينها خيلي مسرور و خوشحال بودند. به ياد دارم كه حضرت آيت الله خامنه ايي اين جمله را فرمودند : همانطور كه شما رفتيد آنجا و اعلام حضور كرديد و اصلا فرض را بر اين مي گيريم كه هيچ تيري هم شليك نكرده باشيد و بدون اينكه يك نفر اسير و يا كشته بدهيد بازگشتيد، اين پيروزي بسيار بزرگ است.
در مورد شرح اين عمليات من يك چيزي ميگويم و شما يك چيزي ميشنويد. ما وقتي كه شب از عمليات برگشتيم به دليل اينكه آن قدر آتش هجمه زياد بود كه تا ساعت ها آسمان اطراف پالايشگاه روشن بود آن هم در منطقهاي كه بسيار ناامن بود و هواپيماهاي دشمن بالاي سر ما در حال پرواز بودندو دائما در حال تعقيب و گريز بوديم. يعني يك جا زير درخت ها پنهان ميشديم ، در كنار رودخانه و .... به اين سادگي هائي كه ميگوئيم نيست، كار خيلي شاقي بود، يك جائي، در حين بازگشت يكي از بچههاي ما از اين موشك هاي رودوشي ضد هوائي همراهان داشتيم كه به سمت هليكوپتر عراقي نشانه رفته بود كه من شيرجه رفتم روي او و مانع از كارش شدم. اگر يك لحظه غافل شده بودم و او موشك زده بود محل اختفاء ما لو مي رفت و عراقي ها تمام منطقه اي كه در آن حضور داشتيم را با خاك يكسان مي كردند.
عمليات كركوك باعث تقويت روحي رزمندگان ومردم ايران شد و برعكس آنچنان ترسي بر دشمنان ايجاد كرد كه ترميم آن براي رژيم بعث بسيار سخت و دشوار بود. زيرا ما توانسته بوديم مسافت150 كيلومتر هوايي و 1000 كيلومتر زميني در خاك عراق نفوذ كنيم، عمليات موفقيت آميزي نيز انجام دهيم بدون اينكه حتي يك جنازه هم در عراق به جا بگذاريم.
*فارس: ميزان تخريبي كه در اين عمليات بر پالايشگاه كركوك وارد شد چقدر بود؟
*محصولي:اين عمليات در شب انجام شد و به دليل اينكه در حال تعقيب وگريز با عراقي ها بوديم نمي توانستيم با سرعت زيادي حركت كنيم . لذا فرداي عمليات از فاصله 15 كيلومتري به راحتي شعله هاي آتش در آسمان به راحتي ديده مي شد و اين نشان دهنده ميزان تخريبي بود كه به پالايشگاه و تاسيسات وارد شده بود.
با توجه به موفقيت آميز بودن اين عمليات و نتيجه آن اشاره كردم كه ما اصرار داشتيم كه وارد پالايشگاه شويم و ميزان تخريب را گسترش دهيم زيرا به همراه ما بهترين تخريب چي ها حضور داشتند همچون شهيد عاصمي و حتي تخريبچيهاي زيادي از مدرسه عالي شهيد مطهري كه طلبه بودند همراه ما بودند ولي خوب فرماندهي قرارگاه نظر ديگري داشت .
با اين صحبت ها خاطره اي به ذهنم آمد. ما از قبل عمليات تمام نقشه ها و عكس هاي هوائي لازم را از مسيرها و محورها و هم از تاسيسات وپالايشگاه را تهيه كرده بوديم و مكان هاي كه بايد مورد اصابت موشك و توپ قرار مي گرفت را روي عكس ها ونقشه ها معين كرده بوديم و همه آنها داخل كوله پشتي همراه شهيد عاصمي بود ايشان به نفر پشت سري خود گفته بود اگر من اسير شدم با آرپي جي كوله پشتي و مرا بزن تا اطلاعات به دست عراق ها نيفتد. يادآوري اين موضوعات، ميزان ايثار و از خود گذشتگي اين بچه هاي رزمنده ها را بهتر نشان مي دهد.
*فارس:عمليات كركوك چه بازتابي در جهان داشت؟
*محصولي: به نظر من براي عراقي ها بيشتر از ميزان آسيب و تخريبي كه به تاسيسات نفتي كركوك وارد شد اين موضوع اهميت داشت كه نيروهاي ايراني ميتوانند تا اين عمق به خاك عراق نفوذ و عمليات كنند و حتي يك نفر هم چه زنده يا مرده در خاك عراق جا نگذارند واين براي عراقي ها بسيار سخت و دشوار بود. اين مسئله سادهاي نيست زيرا ارتش عراق اين طور نبود كه هلي كوپتر ، هواپيما و تانك نداشته باشد آنها نقطه به نقطه مرز ها و سرزمين هاي تحت نظارت خود را زير ذرهبين قرار مي دادند.
بعد از انجام عمليات و هنگام بازگشت نيروهاي رژيم عراق تمام مسير هايي كه حدس مي زد ما مي توانيم از آن عبور كنيم تحت نظر داشت و همه جا را هليكوپترها گشت زدند. امكانات آنها بسيار وسيع بود در صورتي كه امكانات ما تنها پاهايمان بود و چيز ديگري نداشتيم .
آسيبي كه در اين عمليات به كركوك وارد شد در آن مقطع زماني براي عراق جبران ناپذير بود زيرا تا مدت ها صادرات نفت آنها متوقف شد و همين موضوع باعث شدتا از لحاظ اقتصادي دچار مشكل شوند واين هدف ما را تامين كرد مهمتر از اين، عمليات كركوك باعث تضعيف روحيه و ايجاد آسيب رواني در سربازهاي عراقي كه در جبهههاي ديگر بودند وارد نمود، زيرا آنها ديگر از پشت سر خودشان نيز مطمئن نبودند و هر لحظه احتمال مي دادند كه ايراني ها از پشت سر به آنها حمله كنند. اين عمليات يك ناامني در نيروهاي خط مقدم عراق ايجاد كرد.
به دنبال عمليات كركوك ، عمليات هاي ديگري در داخل عراق مانند عمليات فتح 4 و 5 بود كه هدف عمليات فتح 4 انهدام رادار و رصدخانه كورك و پادگان خليفان عراق بود. براي شناسايي اين عمليات از نيروهاي زبدهاي استفاده شد كه به ياد دارم نيروهاي كه براي شناسايي فرستاديم بچههاي اطلاعات عمليات ، تخريب چي و يكي دو نفر هم از مهندسي رزمي بودند كه همراه آنان آقاي احمدينژاد هم رفته بود.
قرار بر اين بود كه عمليات فتح 4 در شب 22 بهمن سال65 انجام شود چه زماني ، حدود چهار ماه بعد از عمليات كركوك. اين مرتبه كار به مراتب سخت از گذشته بود زيرا عراق آنتنهاي خود را قوي كرده بود و همه مسير هاي ورودي به خاك خود را كاملا تحت نظر داشت.گروهي كه براي شناسائي فرستاديم در زمان بازگشت دربرف و بوران شديدي گير كرده بودند، اين گروه 25 نفره بودند و طوري در سرما گير كرده بود كه نه مي توانستند به ايران برگردند ونه اينكه به جلو بروند و كاملا نااميد شده بودند. بعدها يكي از همان رزمنده ها به نام آقاي يزدان پرست كه از بچه هاي تخريب چي بود تعريف مي كرد كه اگر احمدي نژاد با ما نبود همه ما مرده بوديم. گفتم چطورمگه؟ در پاسخ گفت: بچهها همه سرما زده شده بودند و كسي جان نداشت، اما او با تشويق و تنبيه و كتك و خواهش همه بچه را اميدواري مي داد و بچه ها را راه مي انداخت.
*فارس:آقاي احمدي نژاد در آن عمليات مسئوليتي داشتند؟
*محصولي: ايشان مسئول مهندسي رزمي بودند. اما آن روحيه بالا و مقاوم ايشان باعث شد كه همه نيروهاي گروه سالم بمانند. به طور كلي ما در عمليات فتح چهار و پنج تنها دو سه نفر زخمي داشتيم در صورتي كه از عر اق حدود 300 نفر كشته شدند. اين عمليات ها طوري بود كه دشمن غافلگير ميشد.
*فارس: حمل و نقل وسايل نظامي چگونه صورت مي گرفت؟
*محصولي: توپ هايي كه در اين عمليات ها استفاده مي شد قبل از حركت خرد و تكه تكه مي كرديم و هر تكه را بر روي يك قاطر قرار مي داديم و حمل مي كرديم البته ما از سلاح هايي استفاده مي كرديم كه حمل و نقل آن آسان بود.
از همين طريق ما عقبه سپاه پنجم عراق را در ديانا كنار رواندوز طي عمليات فتح 5 منهدم كرديم وخيلي از افراد دشمن كشته شدند و تنها سلاح هاي مورد استفاده همين خمپاره 120 و ميني كاتاشا بود. در عمليات هاي فتح 4 و 5 از نيروهاي ما تنها دو سه نفر زخمي شدند و يك نفر هم شهيد شد كه او هم در ابتدا زخمي شده بود و بعد بر اثر سرما يخ زد و شهيد شد. بيشتر شهدا و تلفات ما در حين حمل ونقل بود زيرا بايد براي داخل شدن در عراق از مسير هاي صعب العبور و رودخانه هاي خروشان مي گذشتيم.
*فارس:در عمليات كركوك آقاي احمدينژاد حضور داشتند؟
*محصولي:حضور ذهن ندارم، بايد از خودشان پرسيد. در آن زمان آقاي احمدينژاد مسئول مهندسي رزمي لشكر6 ويژه پاسداران بودند. حضور ايشان در عمليات فتح را به خاطر دارم زيرا قرار بود در آن عمليات از دو محور به دشمن حمله شود كه متاسفانه به هر دليلي محوري كه قرار بود نيروهاي كرد معارض عراقي عمل شوند عمليات خوب پيش نرفت و ما مجبور شديم خود به تنهايي وارد عمل شويم . حضور آقاي احمدي نژاد را در آن صحنه ها كاملا به خاطر دارم اما در مورد عمليات كركوك يادم نيست. نه اينكه ايشان نبودند بلكه من حضور ذهن ندارم.
*فارس:از مسئوليني كه در حال حاضر هستند چه كساني در عمليات كركوك شركت كردند؟
*محصولي : در آن زمان آقاي فتاح (وزير نيرو) به عنوان معاون من در لشكر 6پاسداران فعاليت مي كردند كه به دليل حضور من در عمليات كركوك ايشان مجبور شدند در قرارگاه بمانند اما در خود عمليات از مسئولين فعلي كسي يادم نيست. ولي نا گفته نماند كه برادر بزرگوار شهيد آقابابايي فرمانده اسبق تيپ يزد هم در عمليات كركوك جزو فرماندهان در خط بود.
*فارس: اعلام انجام اين عمليات از طرف ايران بود؟
*محصولي: بله ايران اعلام كرد زيرا آنقدر اين ضربه بزرگي به عراقي ها بود كه آنها سكوت كردند و بعدا هم عمليات را كتمان ميكردند ولي قرارگاه خاتم الانبياء طي اطلاعيه اي در مورخه 65/7/20 كه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به طور مرتب پخش مي شد نتايج عمليات رابدين شرح اعلام كرد:
1_ انهدام تاسيسات پالايشگاه كركوك كه ظرفيت 30 هزار بشكه در روز را داراست و سوخت نفت سفيد، بنزين و گازوئيل استانهاي شمالي عراق را تامين ميكرد.
2_ انهدام واحد بهرهبرداري شماره يك از تاسيسات نفتي عراق كه به اين ترتيب، 70 درصد از توان بهرهبرداري نفت عراق در كركوك سلب شد.
3_ انهدام نيروگاه حرارتي برق كركوك كه برق مناطق صنعتي و شهر كركوك را تامين ميكرد.
4_ انهدام سه پايگاه موشكي زمين به هوا در منطقه كركوك كه مسئوليت هوايي اين منطقه را برعهده داشته است.
5_ انهدام مقر منافقين و ضد انقلابيون خودفروخته و به هلاكت رساندن نفرات مستقر در آن.
6_ انهدام تاسيسات تفكيك نفت و گاز چمبور (جمبور) كه داراي ظرفيت 300 هزار بشكه نفت در روز بود و نيز تاسيسات تصفيه مقدماتي گاز و تاسيسات اين مجموعه كه دشمن را از دستيابي به 100 ميليون فوت مكعب گاز محروم كرد.
7_ انهدام تاسيسات تفكيك نفت و گاز جبل بور.
8_ انهدام تاسيسات نفت و گاز شورآ، كه ظرفيت جداسازي و تفكيك 100 هزار بشكه در روز را دارا بود.
9_ حمله و اجراي آتش روي قرارگاه لشكر هشتم و قرارگاه سپاه يكم عراق كه به اين دو قرارگاه ضايعات و خسارات سنگين وارد شد و عده اي از فرماندهان ارتش عراق كشته يا مجروح شدند.
10_ انهدام پادگان دارامان كه محل استقرار دو تيپ عراق بود و شمار كثيري از نفرات دشمن در اين حمله كشته يا زخمي شدند.
11_ تسخير و انهدام بيش از بيست پايگاه بر روي ارتفاعات دملان و كشتن و به اسارت در آوردن تعدادي از نفرات اين پايگاهها.
12_ انهدام مركز استراق سمع و جاسوسي الكترونيكي و پارازيت رژيم صهيونيستي عراق در شمال اين كشور واقع در سقزلي.
13_ به آتش كشيدن تلويزيون، سازمان امنيت و محل استقرار عناصر سركوبگر رژيم عراق و انهدام دكل تلويزيون و ماكروويو كركوك.
14_ انهدام ايستگاه راهآهن بيبايگوره كه كار انتقال نفت و فرآوردههاي سوختي را به عهده داشت.
سخنگوي ستاد تبليغات جنگ نيز در مصاحبهاي، اهداف عمليات را به اين شرح اعلام كرد:
اين عمليات در پاسخ به شرارتهاي اخير دشمن در حمله به تاسيسات صنعتي _ كارگري كشورمان و اختلال در صادرات نفت و جلوگيري از افزايش توليد نفت عراق صورت گرفت. خبرگزاري رويتر نيز اعلام كرد كه 1_ انهدام تاسيسات پالايشگاه كركوك كه ظرفيت 30 هزار بشكه در روز را داراست و سوخت نفت سفيد، بنزين و گازوئيل استانهاي شمالي عراق را تامين ميكرد.
2_ انهدام واحد بهرهبرداري شماره يك از تاسيسات نفتي عراق كه به اين ترتيب، 70 درصد از توان بهرهبرداري نفت عراق در كركوك سلب شد.
3_ انهدام نيروگاه حرارتي برق كركوك كه برق مناطق صنعتي و شهر كركوك را تامين ميكرد.
4_ انهدام سه پايگاه موشكي زمين به هوا در منطقه كركوك كه مسئوليت هوايي اين منطقه را برعهده داشته است.
5_ انهدام مقر منافقين و ضد انقلابيون خودفروخته و به هلاكت رساندن نفرات مستقر در آن.
6_ انهدام تاسيسات تفكيك نفت و گاز چمبور (جمبور) كه داراي ظرفيت 300 هزار بشكه نفت در روز بود و نيز تاسيسات تصفيه مقدماتي گاز و تاسيسات گاز اين مجموعه كه دشمن را از دستيابي به 100 ميليون فوت مكعب گاز محروم كرد.
7_ انهدام تاسيسات تفكيك نفت و گاز جبل بور.
8_ انهدام تاسيسات نفت و گاز شورا، كه ظرفيت جداسازي و تفكيك 100 هزار بشكه در روز را دارا بود.
9_ حمله و اجراي آتش روي قرارگاه لشكر هشتم و قرارگاه سپاه يكم عراق از فرماندهان ارتش عراق كشته يا مجروح شدند.
10_ انهدام پادگان دارامان كه محل استقرار دو تيپ عراق بود و شمار كثيري از نفرات دشمن در اين حمله كشته يا زخمي شدند.
11_ تسخير و انهدام بيش از بيست پايگاه بر روي ارتفاعات دملان و كشتن و به اسارت در آوردن تعدادي از نفرات اين پايگاهها.
12_ انهدام مركز استراق سمع و جاسوسي الكترونيكي و پارازيت رژيم صهيونيستي عراق در شمال اين كشور واقع در سقزلي.
13_ به آتش كشيدن تلويزيون، سازمان امنيت و محل استقرار عناصر سركوبگر رژيم عراق و انهدام دكل تلويزيون و ماكروويو كركوك.
14_ انهدام ايستگاه راهآهن بيبايگوره كه كار انتقال نفت و فرآوردههاي سوختي را به عهده داشت.
سخنگوي ستاد تبليغات جنگ نيز در مصاحبهاي، اهداف عمليات را به اين شرح اعلام كرد:
اين عمليات در پاسخ به شرارتهاي اخير دشمن در حمله به تاسيسات صنعتي _ كارگري كشورمان و اختلال در صادرات نفت و جلوگيري از افزايش توليد نفت عراق صورت گرفت. خبرگزاري رويتر نيز اعلام كرد كه حمله ايران به كركوك ميتواند ضربه مهمي بر صادرات نفتي عراق باشد.
*فارس:بعد از عمليات كركوك چه سمت هايي در جنگ داشتيد؟
*محصولي: تا پايان جنگ فرمانده لشكر 6 بودم بودم كه البته به غير از عمليات هاي نا منظم در عمليات هاي منظم هم شركت مي كرديم. زيرا بعدها به خاطر نياز جبهه ها به ظرفيت و امكانات لشكر6 به گونه ايي شد كه از ما درعمليات هاي منظم هم استفاده شد درخطوط آفندي و پدافندي. عمليات هايي آفندي مانند بيتالمقدس 2 كه ارتفاعات واويلان (ويولان) توسط رزمندگان لشكر 6 آزاد شد و در آنجا ما اولين لشكري بوديم كه به اهدافمان رسيديم . در عمليات بيتالمقدس 6 و 7 باز اولين لشكري بوديم كه به اهداف رسيديم و در پدافند ما بقي نيروها ي ما در منطقه ماوت، گرد رش و پيكاني مستقر بوديم و يا در عمليات مهم مرصاد، در 24 ساعت اول شروع عمليات در تنگه چهار زبر لشكر 6 جلوي منافقين ايستادگي كرد كه بعدها به دليل همين مقاومت نام آن تنگه را مرصاد قرار دادند.
در عمليات مرصاد اين نكته جالب است كه حضور لشكر ما در آن منطقه يك معجزه الهي بود. لشكر عاشورا يك مقري در نزديك آن محل داشت كه خالي بود و در جنوب كشور عمليات ميكرد، لشكر6 پاسداران چون مقر بزرگي نداشت نيروهايش در مناطق مختلف پخش بودند يكسري كرمانشاه، انديمشك، مهاباد و... براي اينكه بتوانيم نيروهاي خود را متمركز كنيم با لشكر عاشورا ارتباط برقرار كرديم و از آنها خواستيم آن مقر را به ما تحويل بدهند با هر مشقتي بود نظر فرماندهان لشكر عاشورا را جلب كرديم . در همان روز حمله منافقين نيروهايمان در حال انتقال ادوات از طريق مهاباد به مقر مورد نظر بودند . غروب كه شد راه بسته شده و كنار جاده نيروها از تريلي پياده شدند و ادوات را بكار گرفته برعليه دشمن وارد عمل شدند و به نظر من اين يكي از معجزات الهي بود و بعد از دو روز رزمندگان لشكرهاي ديگر وارد منطقه شدند.
در بعضي از عمليات ها ايجاب مي كرد كه به صورت تركيبي از منظم و نامنظم انجام شود لشكر 6پاسداران حضور داشت. بعد از جنگ هم بنا بر نيازي كه در وزارت سپاه براي راهاندازي معاونت برنامهريزي و بودجه بود به آنجا رفتم و معاون وزير شدم تا زمان ادغام وارت خانه و تبديل آن به وزارت دفاع كه مجددا به سپاه پاسدارن برگشتم و موقع دادن درجه به سپاهي ها از آنجا استعفا دادم.
*فارس: چرا بعد از فتح خرمشهر ايران جنگ را ادامه داد؟
*محصولي:بعضي افراد ميگويند، چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را خاتمه نداديم؟ اين مطلب را آنهايي ميگويند كه واقعا در صحنه نبرد نبودند و نميدانند جنگ يعني چه؟ در واقع دشمن ماشين جنگياش در خرمشهر از بين نرفته بود. دشمن خرمشهر را از دست داد، امكاناتش خيلي آسيب ديد اما اين چنين نبود كه ماشين جنگياش از بين برود و ما از تهديد رهايي پيدا كرده باشيم. در واقع عراق به دنبال فرصتي بود تا باگرفتن فرصتي نيروهاي خود را بازسازي مجدد كند و اين مرتبه با تجاربي كه از قبل به دست آورده بود بتواند به اهداف خود دست پيدا كند. لذا به هيچ وجه بعد از فتح خرمشهر زمان مناسبي براي پايان جنگ نبود.
اينكه بعضيها ميگويند چرا بعد ازفتح خرمشهر جنگ ادامه پيدا كرد به اين دليل بود كه ما همان موقع هم كلي زمين در دست عراق داشتيم. ما خرمشهر را آزاد كرده بوديم ولي كلي زمين از جمهوري اسلامي در دست آنها بود. پس در نتيجه لازم بود كه ما ماشين جنگي رژيم بعثي را از بين ببريم تا ايمن شويم تا ديگر از جانب آن تهديدي احساس نكنيم.
اين درگيري كه چندي پيش بين روسيه و گرجستان بوجود آمد فقط به خاطر دو تكيه كوچك سرزميني است كه گرجستان به حمايت آمريكا قصد تسخير آن را داشت . ببينيد در دنيا چه غوغايي بوجود آمد .
درزمان جنگ تمامي دنيا در مقابل ما بود همين روسيه يا شوروي سابق به اضافه كشورهاي سي آي اس، آمريكا، اروپا همه پشتيبان رژيم بعث عراق بودند و همين كه احساس ميكردند كه ما ديگر رمق نداريم قطعا حملات وفشارهاي خود را افزايش مي دادند.
بعد از فتح خرمشهر ما پيشرفت هاي خوبي در جنگ داشتيم و توانستيم حتي فاو را هم فتح كنيم كه عراق براي باز پس گيري آن تلاش هاي فراواني را انجام داد و لطمات بسياري را ديد.
آخر جنگ هم فرسايشي شده بود اما دشمن بيشتراز ما آسيب ديد، زيرا جبهه ما را نيروهاي مردمي تشكيل مي دادند كه به زور به جبهه نبرد نمي رفتند. اما عراق از هر جهت مشكل داشت و كشور هاي غربي ترسشان اين بود كه صدام كاملا روحيهاش را از دست بدهد و دستهايش را بالا بياورد و آبروي كل جهان استكبار برود.
*فارس: در خاتمه اگر مطلبي لازم است بفرمائيد.
*محصولي:در خاتمه لازم است ياد بعضي از عزيزان وفرماندهان سفر كرده از لشكر 6 ويژه پاسداران را گرامي بداريم كه از جمله آنها شهيد ابوالفضل عابدي، شهيد علي عاصمي ، شهيد صراحي ، شهيد عشوري، شهيد صالحي، شهيد پاك نژاد، شهيد قرباني، شهيد رفعت ، شهيد بهشتي، شهيد كشاورز، شهيد سوخته ، شهيد اسدي ، شهيد اسماعيل پور ، شهيد احمدي و شهيد جعفريان را مي توان نام برد. يادشان گرامي و راهشان پر رهرو باد.
* گفت و گو از حسين جودوي